کلوپ بار دیگر تیمش را با یک ترکیب بدون ریسک و تکراری پا به میدان گذاشت. بعد از استراحت دادن به چمبرلین در بازی مقابل آرسنال، قابل حدس بود که کلوپ او را برای دیدار لیگ برتریاش نگاه داشته است. اما با این وجود پستی که برای او کنار گذاشته شده بود به هیچ عنوان برای نمایش تواناییهایش مناسب نبود.
چمبرلین اگرچه در این بازیهایی که تا به اینجای فصل در زمین حضور داشته است نشان داده که میتواند به روزهای اوجش بازگردد اما با بازی گرفتن از او در نقش وینگر، یک بازیکن گمشده در زمین است. عدم کارایی چمبرلین در وینگ سمت راست، کارایی و بازی الکسلندر-آرنولد را هم در تحت الشعاع قرار میدهد و عملکردش در این بازی تنها به پاسهای بلند از میانه میدان محدود شده بود که بیشتر آنها نیز بیتاثیر بودند.
اوکسلد-چمبرلین تنها زمانی در زمین میدرخشد که بتواند در یکی از پستهای خط میانی و یا کمی جلوتر، پشت مهاجم نوک به کار گرفته شود؛ گلی هم که در این بازی با ضربه سر بهثمر رساند نشان داد باید در مرکز باشد و نه در کنارهها. چمبرلین مهمترین خصوصیت یک وینگر که سرعت باشد را دارا نیست و پس از تصاحب توپ در کنارهها، روند تیم را دچار سکته و سکون میکند ولی وقتی در میانه میدان است میتواند در بازیسازی، ضربهزنی و درگیریها با قدرت ظاهر شود.
پس از خروج صلاح، مانه و کیتا برای جام ملتهای آفریقا، انتظار میرفت که کلوپ با وجود آمادگی و عملکرد عالی بازیکنهای شایستهای مانند سیمیکاس*، بردلی و حتی ویلیامز در دفاع کناری، که توانایی خود را نشان دادهاند. این فرصت را برای الساندر-آرنولد و رابرتسون فراهم کنند که در نقش صلاح و مانه به عنوان وینگر به کار گرفته شوند، اما کلوپ ترجیح داد تا در این بخش از بازیکنهایی که حداقل توانایی برای این پستها را دارا هستند بهره گیرد.
نحوه چیدمان بازیکنهای لیورپول در چند بازی گذشته به نوعی بوده است که خاطرات مهرهچینی فصل گذشته تیم را زنده میکند؛ بازی گرفتن از بازیکنها در پست غیر تخصصیشان در حالی که بازیکن مناسبتر بر روی نیمکت است.
بهترین تغییر در چیدمان لیورپول مقابل برنتفورد حضور کورتیس جونز در خط میانی بود. بازیکنی که در فصل گذشته نشان داد که میتواند به مرور جایگاه ثابتی برای خود در خط میانی لیورپول پیدا کند البته اگر با بازی گرفته شدن در پست وینگر جایگاهش را در تیم از دست ندهد.
اما نکته تعجب بر انگیز ماجرا حضور جردن هندرسون بود که علارغم بازی بسیار ضعیف در دیدار مقابل آرسنال بار دیگر به او اعتماد شده بود تا رهبری تیم را در دست بگیرد. هندرسون اگرچه در این بازی در نمودار سینوسی خود در نوک قله بود ولی عملکردش معطوف به نیمه دوم زمین میشد و در زمان دفاع بهطور کامل بیتاثیر نشان داد. او در نیمه دوم زمین پرتلاش و جنگنده بود ولی یارای رد شدن از خط میانه زمین و کمک در کارهای تدافعی را نداشت.
اگرچه در انتها لیورپول توانست پنجمین باخت برنتفورد را در ۱۰ بازی اخیرش به آنها تحمیل کند، ولی نحوه چیدمان بازیکنها شک و گمان این را در ذهنها روشن میکند که اگر لیورپول با چنین چیدمانی عملکرد بازیکنهای خود را کاهش دهد یا از بین ببرد، آیا میتواند همین نتیجه را مقابل یک تیم سرسختتر کسب کند؟
دو نکته اساسی که در این بازی نیز دوباره شاهد اثبات آن بودیم و راهکاری برای آن باید یافت شود این بود که یک، حضور چمبرلین/مینامینو/جونز تا زمانی که در نقش وینگر به کار گرفته شوند، توانایی خود و وقت تیم را به هدر میدهند، و دو اینکه ژوتا پس از فرصتی که مقابل ولوورهمپتون در جلوی دروازه از دست داد، گویی اعتماد به نفسش را در موقعیتهای تک به تک را از دست داده است.
* حضور ۲ دقیقهای در زمین مقابل شرزبری و ایجاد موقعیت منجر به گل (پاس گل)